ابن سنان خفاجی
ابومحمد عبدالله بن محمدبن سنان خفاجى از ادبیان بزرگ شیعی در قرن پنجم هجری است. اثر وی «سرّالفصاحة» را می توان اثری ارزشمند در علوم بلاغی به شمار آورد.
نام کامل | ابومحمد عبدالله بن محمدبن سنان خفاجى |
وفات | 464 قمری |
مدفن | حلب |
اساتید |
ابونصر مَنازی ، ابوالعلاء معرّی |
| |
آثار |
الاصوات و مخارج الحروف العربیة، دیوان شعر الخفاجى، سرّالفصاحة |
محتویات
ولادت
ابومحمد عبدالله بن محمداِبْنِ سِنانِ خَفاجى، ادیب و شاعر شیعى مذهب شام. تبار او به قبیلة خفاجه مىرسید كه در آغاز سدة چهارم قمری از صحرای عربستان و حجاز به شامعلیا مهاجرتكردند.از نوشتة ابنخلكان چنین برمىآید كه در ربع اول سدة 5 ق به دنیا آمده است.
مذهب
در آن روزگار، ساكنان حلب، بیشتر در اثر مساعى سیفالدولة حمدانى، اغلب مذهب شیعة اثناعشری را پذیرفته بودند. بدین لحاظ احتمال مىرود كه خانوادة ابن سنان نیز شیعى مذهب بوده باشند.
تحصیلات
در آغاز به فراگیری قرآن مجید و حدیث پرداخت و در فنون ادب نزد دانشوران حلب به كمال رسید و در سلك محدثان و قاریانِ قرآن درآمد و از آنجا كه قرآن را به سبك مخصوص خود و به نغمة اهل حلب مىخواند، زبانزد خاص و عام گردید.
اساتید
از استادان او ابونصر مَنازی و ابوالعلاء معرّی را نام بردهاند. وی به منظور استفاده از محضر ابوالعلاء به معره سفر كرد و هنگام ورود با تحسین و تكریم او مواجه گردید.
سبک نگارش
سبك نگارش ابن سنان در نثر نیز ساده، روشن، عالمانه، منتقدانه و فنى است. با اینهمه وی مباحث و مطالب مختلف و متنوع را به گونهای درهم مىآمیزد كه كار تقسیم و تبویب مطالب را دشوار مىسازد. او كتاب خود سرّالفصاحة را در علوم بلاغت، با همین سبك نگاشته است و به همین لحاظ بنیانگذار مكتبى به شمار مىرود كه ویژگیهای خاص خود را دارد. ابن سنان به عنوان صاحب نظری بزرگ در كتب بلاغت مطرح شده و آراء او مورد نقد و بررسى و استناد قرار گرفته است
اشعار
ابن سنان سرودن شعر را از كودكى شروع كرده بود و در سال 435ق، كه هنوز نوجوان بود، مرثیهای در سوگ مخلصالدولة منقذی سرود. در سال 439ق نیز برای برادر وی ابوالمغیث مرثیه گفت. در سال 446ق در سوگ مادر خود نیز مرثیهای سرود. وی بدینسان در عنفوان جوانى به شاعری شهرت یافت، چنانكه 2 بیت از سرودههای وی را ابوالعلاء ابن حسول به سال 443ق در دارالكتب ری برای باخرزی خوانده است.
شعر و ادب ابن سنان را غالب نویسندگان ستودهاند. وی در ادب استادی چون ابوالعلاء معری داشت از نوجوانى در سرودن شعر از سبك شریف رضى تقلید مىكرد، تا سرانجام توانست با برخى از قصیدههای وی به معارضه برخیزد.
شعر وی دلنشین، لطیف، سهل ممتنع و با اینهمه سرشار از صنایع ادبى از قبیل تشبیه، ارسال مثل و ایهام است. در انواع گوناگون: قصیده، غزل، قطعه و حتى نامههای منظوم، با موضوعهایى متنوع از جمله مدیحه، مرثیه، فخریه، حماسه، گلهگزاری، پند و حكمت، طنز و وصف طبیعت و دفاع از مبانى مذهب تشیع شعر سروده است.
فعالیت علمی و اجتماعی
در سال 453ق از سوی آل مرداس به عنوان سفیر به قسطنطنیه اعزام شد.
همچنین در سال 456 از سوی امیر محمود بن نصر سرپرستى قلعة عَزاز در نزدیكى حلب را كه موقعیتى حساس داشت، به ابنسنان واگذار شد.
تالیفات
(الف -آثار چاپى)
- الاصوات و مخارج الحروف العربیة، كتابى است در آواشناسى زبان عربى كه به كوشش فؤاد حناترزی در بیروت چاپ شده است.
- دیوان شعر الخفاجى
- سرّالفصاحة
(ب -آثار یافت نشدهها)
- الحكم بینالنّظم والنثر، كتاب كمحجمى است.
- حِكَم منثورة
- الصّرفة، كتابى است پیرامون «نظریة صرفة» رمّانى در باب اعجاز قرآن مجید
- عبارة المتكلمین فى اصول الدین، كتابى است در علم كلام و اصول عقاید
- العروض، كتابى است در علم عروض
- فى رؤیة الهلال
وفات
در سال 465 قمری، امیر محمود بن نصر بر آن شد كه سرپرستى قلعههای بزرگ را به بزرگان حلب واگذار كند. از این رو با صلاحدید وزیرش ابن ابى ثریا و تأیید كاتبش ابونصر بن نحّاس كه دوست ابن سنان بود، سرپرستى قلعة عَزاز در نزدیكى حلب را كه موقعیتى حساسداشت، به ابنسنان واگذار كرد. دو سالى پیش از آن، زمانى كه امیر محمود به صلاحدید شیوخ قبایل در شوال 463/ ژوئیة 1071 خطبه به نام خلیفة عباسى، القائم بأمرالله خواند، ابن سنان وی را طىّ قصیدهای مدح گفت . اما عامة مردم حلب از این امر راضى نبودند و چون نخستین خطبه به نام قائم و آلب ارسلان خوانده شد، همه مسجد را ترك گفتند. و جمعة بعد، امیر ناچار شد به ضرب شمشیر مردم را در مسجد نگاه دارد و نماز را تمام كند. اما نارضایى فروكش نكرد و وضع امیر محمود اندكى متزلزل گشت. احتمالاً همین احوال موجب شد كه ابن سنان از اطاعت امیر محمود سر بتابد و در قلعة مستحكم عزاز خودسری كند. امیر محمود بارها ابن سنان را با نامه احضار كرد، اما وی اعتنایى نمىكرد. سرانجام با تهدید ابونصر بن نحاس به قتل، از وی خواست تا ابن سنان را از میان بردارد. ابونصر به قلعه رفت و او را به نیرنگ و بى سروصدا مسموم كرد و به قتل رسانید.
هنگامى كه پیكر ابن سنان را از قلعه به حلب تشییع مىكردند، امیر محمود، گویا از بیم آشكار شدن توطئة قتل ابن سنان، از شركت پسر او، سنان بن ابى محمد، در مراسم ممانعت كرد؛ اما خودِ وی همراه جماعتى از خاندان ابن سنان در مراسم حضور یافت و شخصاً بر وی نماز گزارد . مسمومیت و وفات ابن سنان را ابن عدیم به اختلاف 463 یا 464ق نیز ذكر كرده است.